شجریان در کلاس درس استاد نور علی برومند

پیش از این مطلبی را در خصوص استاد نورعلی برومند خواندید و در آنجا گفته شنورعلي خان برومند (متولد 1285)د که این استاد گرانقدر پلی بین اساتید نسل قدیم و نسل جدید موسیقی ایران زمین بوده است. در اینجا یک فایل صوتی از کلاس درس آواز ایشان قرار داده می شود که در آن استاد نور علی برومند به آموزش یکی از گوشه های آواز بیات اصفهان به محمد رضا شجریان مشغول است . این استاد بی همتای موسیقی در سن کهولت با چنان مهارت مثال زدنی این گوشه ها را میخواند که انسان متحیر از وی ، نمیتواند او را تحسین نکند. در عین حال هشیاری و توانایی محمد رضا شجریان نیز مثال زدنی است که چگونه با کمال دقت نکات استاد را در حین آواز وی می شنود و درس را پس میدهد. امیدوارم از شنیدن آن لذت کافی ببرید.

 

دانلود درس و مشق استاد نور علی برومند و شاگردی محمدرضا شجریان در محضر وی

استاد غلامحسین بنان ، صدای پروانه ای

 

در اردیبهشت ماه سال 1290 خورشیدی در تهران خیابان زرگنده (قلهک)،چشم به این جهان گشود. پدرش کریم خان بنان الدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده محمد تقی میرزارکنی (رکن الدوله)بود. از شش سالگی بخاطر توصیه استاد نی داود به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از راهنمایی های مادرش که پیانو را بسیار خوب می نوبنان در کنار جمعی از هنرمنداناخت بهره ها گرفت، اولین استاد او پدرش بود و دومین استاد، مرحوم میرزا طاهر ضیاءذاکرین رثایی و سومین استادش مرحوم ناصرسیف بوده اند.

بنان در سال 1321 خوانندگی را در رادیو آغاز کرد، درآن زمان، شادروان روح اله خالقی مسئولیت رادیو را بر عهده داشت، روزی که بنان با عبدالعلی وزیری جهت امتحان به رادیو می روند در دفتر روح اله خالقی، ابوالحسن صبا هم نشسته بوده، از بنان میخواهند که برای ایشان قطعه ای بخواند و او «درآمد سه گاه» را آغازمیکند و صبا هم باویلن او را همراهی می کند. هنوز «درآمد» تمام نشده بود که خالقی به صبا می گوید:«شما نواختن ویلن را قطع کنید» و به بنان اشاره می کند «گوشه حصار» را بخواند و بنان بدون اندک مکثی ، با چنان مهارت و استادی «درآمد حصار» را می خواند و به «سه گاه» فرود می اید که روح اله خالقی بی اختیار برخاسته و او را در آغوش گرفته و می بوسد و آینده وی را در هنر آواز درخشان پیش بینی می کند. صدای بنان، بسیار لطیف و شیرین، زیبا و خوش اهنگ، کوتاه می خواند ولی درهمین کوتاهی، ذوق و هنر بسیار نهفته است، تحریرهای او چون رشتهء مروارید غلطانی، به هم پیوسته و مانند آب روان است. از سال1321 صدای غلامحسین بنان، همراه با همکاری عده ای از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید و دیری نگذشت که نام بنان زبانزد همه شد و شیفتگان فراوانی در سراسر کشور پیدا کرد. خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه همیشه جاوید «گلهای جاویدان» بنا به دعوت استاد ارجمند داود پیر نیا همکاری داشت.

 

به علت زیاد بودن متن و سرعت کم لود شدن به ادامه مطلب مراجعه کنید

ادامه نوشته

استاد نور علی برومند، ستاره ای که یادی از او نمیشود

چند روز پیش نواری از دوستی هنر دوست به دستم رسید که سخت مرا تحتنورعلي خان برومند (متولد 1285) تاثیر قرار داد . این نوار نود و هفتمین برنامه گلچین هفته بود که شرح حال، زندگینامه وبرخی آثار استاد نورعلی خان برومند را مورد بررسی قرار میداد. در خصوص نور علی خان برومند اطلاعاتی داشتم ، ولی برخی ویژگیهای این برنامه منحصر به فرد بود و به شخصه از پاره ای موضوعات مطرح شده اطلاعاتی نداشتم. بعد ازشنیدن آن گریستم . آنچه در این برنامه گفته می شد به شدت مرا منقلب کرد وبه خصوص از  دلخورده از خاک ، که چگونه چنین ستارگانی را با نهایت قساوت در خود جای داده است.

نور علی خان برومند یک انسان معمولی نیست. اوگنجی در این سرزمین بوده است که نمیدانم در زمان خودش به خوبی شناخته شده بود یا نه؟ ولی در سالهایی که در آن نفس می کشیم و رفتار ها را می بینیم ، در حق او وسایر هنرمندان(نه فقط در عرصه موسیقی اصیل ظلم فراوان می شود). نور علی برومند پلی بوده است بین هنرمندان گذشته و جوانان زمان خودش که این جوانان هم اکنون یکه تاز دنیای موسیقی اصیل ایران زمین هستند

نکته بسیار حائز اهمیت که از خصوصیات اخلاقی شادروان برومند به شمار میرفته است این بوده که وی با آنکه به انواع موسیقی ایرانی آشنا  و به نواختن   سازهای مختلف تسلط داشته است ، ولی هیچگاه نخواست که به عنوان نوازنده یا موسیقی دان حرفه ای مطرح شود. حتی برنامه مزبور، آثار منتخب پخش شده را از برادر ایشان اخذ کرده است که آنها را در محافل خصوصی و خیلی دوستانه نواخته است. آیا انسانی به این والایی می توان یافت. در حال حاضر هر که ته صدایی در خود یافت میکند به زور کامپیوتر و دستگاههای الکترونیکی وارد حیطه خوانندگی و نوازندگی میشود و گیتار ،  آن هم از نوعی برقی اش در دست می گیرد وبا ادا و اصول فراوان آنرا می نوازد.

نورعلی خان برومند با سازهای مختلف آشنا بود و آنها را تا حد اعلا می نواخت و به ردیفهای خوانندگی نیزآشنایی فراوان داشت و اینها را از پدری دلسوز و موسیقی دان داشت که خانه اش محفل اساتید زمان خود  نظیر :  سماع حضوراستاد سنتور، درویش خان  استاد تار  ، حسین خان اسماعیل زاده  استاد کمانچه و سید حسین طاهر زاده استاد آواز بود.برومند ابتدا تنبک و سپس تار را از درویش خان آموخت.

استاد خالقی در کتاب ارزشمند خود "سرگذشت موسیقی ایران" از نور علی برومند به عنوان یک یار  کم نظیر در نگارش کتاب یاد کرده است. وی در مطالب بعدی از ادامه تحصیل برومند سخن می گوید.

برومند چه شخص بی نظیری بوده است که علاوه بر موسیقی در درس و علم نیز سرآمد بوده است. وی برای تحصیل به خارج از کشور(آلمان)رفت ولی از خالقی اجازه می گیرد که سه تاری را همراه خود به اروپا بیرد. این است نهایت احترام و ادب به هنرمند  و نهایت عشق به موسیقی. عجب شخصیتی دارد این والامقام برومند !

برومند در آلمان تحصیل میکرد و وی حتی به موسیقی غربی نیز علاقه مند شد ودر مدت دو سال پیانو را فرا گرفت و تمام این کارها را تا بیست و دو سالگی انجام داد. وی در این مدت زبان آلمانی را هم فراگرفت.

برومند پس ازشش سال تحصیل در رشته پزشکی  وبازگشت از آلمان و درگذشت درویش خان ، نزد موسی معروفی نت نویسی را فراگرفت.متاسفانه وی در حادثه ای به  آسیب چشم مبتلا شد و پس از دو سال معالجه بی نتیجه در سوئیس ، عاقبت بینایی خود را از دست داد. برومند در وصف حال خود در این ایام یک بیت شعر می سراید که خون از چشم همه عاشقان موسیقی روان میکند.

مارا زدیده هیچ به جزاشک بهره نیست    وین بهره بس زدیده که باآن توان گریست

برومند زبان آلمانی را هم تدریس کرد و سه تار و تار را از صبا و فروتن آموخت.این چهره درخشان،  سبک جدید و بدیعی در سه تار نوازی پدید آورد که هم اکنون هم مورد استفاده اساتید و هنرمندان قرار می گیرد. وی علاوه بر آن در تنبک هم شیوه ای نو و منحصر به فرد داشت تا به آنجا که عارف قزوینی دستان او را بوسیده است.

وی نزد حبیب سماعی ، سنتور وتمام ردیفها و ظرایف و ریزه کاری های این ساز راهم فرا گرفت . متاسفانه این استاد به تمام معنا ، به دلیل نابینایی کمتر سنتور می نواخت . ولی در نواختن سنتور در همین حالت هم چیرگی خاص داشت.

سرانجام برومند ردیف موسیقی ایرانی را هم تدوین کرد . وی دید پس از درویش خان و میرزاعبدالله تنها یک نفر بنام اسماعیل قهرمانی آنرا به خوبی پاس داشته است . وی سالها برای ضبط این ردیفها به روایت قهرمانی زحمت کشید و آنها را تدوین کرد و با تار نواخت.

زحمات نورعلی برومند وسیله ای شد که تلاشهای هنرمندان قبل در اغلب سازهای ایرانی و آواز به نسل امروز منتقل شود و این بزرگترین خدمت او به موسیقی اصیل ایرانی است. به صورتی که اساتید برجسته امروز نظیر لطفی ، علیزاده ، طلایی ، کیانی ، ذوالفنون ، سروستانی ، شجریان و بسیاری دیگر تحت تعلیم او به جایگاه فعلی دست یافته اند .

 سرانجام در دوم بهمن  سال  1355 نور ستاره درخشان عالم موسیقی ایران زمین رو به افول نهاد و خاموش شد . شخصیت بی همتای موسیقی اصیل در حالی دارفانی را ودع گفت که تمام عمر خویش را صرف علم و هنر کرد و به تشنگان و فرزندان این آب و خاک آموخت.

... و اما دریغ از یاد او  از سوی رسانه  ملی. دریغ از نامگذاری یک خیابان یا مدرسه یا مکانهای ادبی به نام او . اسامی  تکراری فراوانی بر روی امکان و خیابانهای شهرهای مختلف کشور گذاشته شده است که در هر شهری میتوان آنها را دید. اما از این هنرمند فرزانه هیچ نام و خاطره ای نیست.

جوانان امروز ما چهرهای بازیگران و بازیکنان فوتبال را بسیار بهتر از این ستارگان میشناسند و به نظر میرسد مقصر اصلی تلویزیون است که یادی از این استاد ارزشمند و سایرین نمی کند.

نورعلی برومند رفت ولی تا دنیا باقی است چشمه ای که او در زمینه موسیقی اصیل جاری کرده است روان است ورسانه ملی بخواهد یا نخواهد دل آنانکه برای اینگونه افراد ارزش قائل هستند به یاد او می تپد. یادش گرامی باد.

 

قسمتی از برنامه گلچین هفته را از اینجا دانلود کنید.

عیب می

یادداشت عبدالحسین مختاباد در خصوص استاد محمدرضا شجریان

دوران آشنايیم با صداي استاد شجريان به اوايل انقلاب برميگردد شايد اواخرسال 58برادر بزرگم(دكتر سيد مصطفي)كه در آن زمان دانشجوي دانشكده هنرهاي دراماتيك بود در بازگشتش از تهران(تعطيلي دانشگاه در اثرانقلاب فرهنگي( سوغاتهايي از جمله چند نوار آورد ، نوارها توجه ام را جلب كرد، آثاري از بتهوون،چايكوفسكي، كاشفان فروتن شوكران مرحوم شاملو و دونوار از شجريان، يكي چهره به چهره با صداي سياوش شجريان و ديگري رباعيات خيام با صداي محمدرضاشجريان. تامدتها شايد هفته ها هوس شنيدن آنها را نداشتم، نوجواني بود و موسيقي جاز و پاپ و... برادرم به من تازيد كه اين نوارها را كنار بگذار و موسيقي درست گوش كن.

گفتم :مثلا،  گفت بتهوون، چايكوفسكي. گفتم: آنها خواننده ندارند، گفت : پس شجریان گوش کن . گفتم كدام بهتر ميخواند سياوش يا محمدرضابا عصبانيت پاسخم را گفت هر دو یکی اند .

در بخشی از تز دکترایم ماجرای جذب شدن به استاد شجریان را اینگونه شرح داده ام : بعد از ظهر یک روز زمستان بود نوار چهره به چهره را در ضبط گذاشتم. کسی در خانه نبود . درابتدا چيزي دستگيرم نشد، آواز و ساز، حوصله ام را سر برده بود، نوار را به جلو راندم تا به ترانه چهره به چهره رسيدم باز احساس كسالت را به من القا كرد، من شنونده، خواننده و عاشق موسيقي جاز بودم و همه جا و در هر محفلي از من خواسته ميشد تا از اين نوع ترانه ها اجرا نمايم، حتي در سال 56 برنده اول استان در رشته جاز در مقطع راهنمايي شدم و ترانه چهره به چهره برايم ثقيل بود، اما قسمت ضربي ترانه توجه ام را جلب کرد . " ما را همه شب نمی برد خواب "  به طرفه العینی آنرا حفظ كردم و چند روزي در طول راه منزل تا مدرسه هي آن را زمزمه كردم و بعد از رسيدن به منزل بارها و بارها آن را گوش ميكردم، هفته هاي بعد قدري عقب تر رفتم يعني چهره به چهره را نيز حفظ كردم و بعد اندك اندك كل آواز نوار را.

دومين نوار شجريان راست پنجگاه بود؛ همه را ظرف يك هفته حفظ كردم براي همين وقتي به تهران آمدم و از ديگران مي شنيدم كه نوار راست پنجگاه سختترين دستگاه و يا آخرين فن استاد آواز مي باشد قدري دچار سر درگمي مي شدم كه من سختي در آنها نمي ديدم. بعد از اين ماجرا شجريان و نوارهايش محرم من شدند در هر جا و هر مكان كه شخصي نواري از او داشت را پيدا مي كردم و براي خو د كپي برمي داشتم و حريصانه همه را حفظ ميكردم. سال 63 در كنكور سراسري شركت كردم تشنه آواز خواندن و يا آواز يادگرفتن بودم براي همين در انتخاب رشته فقط دانشگا ههاي تهران راا نتخاب كردم تاب توانم فرصت يادگيري آواز را پيدا كنم.بخت يارم بود و در دانشگاه تهران قبول شدم .اولين سوال و جستجو يافتن استادي براي يا دگيري آواز بود، شجريان را نتوانستم پيدا كنم، ابتدا به چاووش به خدمت آقاي ناصح پور رفتم و بعد در راديو به كمك دوستان به خدمت استاد صالح عظيمي، حدود 10 سال. حال كه مي انديشم ميگويم چرا فرصتي مغتنم براي شاگردي شجريان به من دست نداد . بارها از طريق دوستان و آشنايان فرصت بود كه حضورا خدمت برسم . اما...

شيفته او بودم اما نمي خواستم او را ببينم يا در محضرش زانو بزنم. هر جا كه مي خواندم مي گفتند شما شاگرد استا د شجرياني؟ مي گفتم من غيرمستقيم بلي! آثار استاد محمدرضا شجريان را هنوز هم مي شنوم،اما اين روزها با نگاهي و گوشي ديگر .

در اين مقال كوچك مي خواهم با پرهيزازهرگونه تعريف و تمجيد افراطي و يا حتي بغضهاي نتركيده به بررسي شخصيت هنري اين هنرمند تواناي عرصه موسيقي اصيل ايراني بپردازم.

عده ای  میگویند :  ابروباد ومه وخورشيد و فلك دركار بودند تا شجريان، شجریان شود و آنان معتقدند بعد از انقلاب حداقل تا يك دهه به هيچ خوانند ه اي از خوانندگان تاريخ اجازه عرضه اندام داده نشد. اين فرصتي مغتنم براي يكه تازي شجریان بود .  درمقام يك شنونده موسيقايي كه آثار بالاي 90 درصد خوانندگان موسيقي اصيل ايراني را شنيده و تجزيه و تحليل كرده بايد گفت كه بدون شائبه هيچ يك از آنها در قدرت صدا، برجستگي و توانايي حنجره، تلفيق شعر و موسيقي و نيزرديف داني به قواره شجريان نبوده و نيستند. شجريان از همه الگو گرفته اما هيچ يك ازآنها نيست، آواز او منحصر به فرد و اختراع خود اوست، لذا تنها با نخواندن اين و آن، يك خواننده نمي تواند مقبول طبع مردم صاحب نظر شود، همانگونه كه حافظ بزرگ ميفرمايد.

بس نكته غيرحسن ببايد كه تا كسي        مقبول طبع مر دم صاحبنظر شود

اما با همه اين موارد به نظر من حيات هنري شجريان را مي توان به سه دوره تقسيم كرد:

مرحله اول (آغاز دوره تقلید) : كه خواننده به طور معمول به عنوان دانش آموز نوپا  به پس دادن آموخته هایش می پردازد  و با توجه به معروف بودن و طرفدار داشتن برخي صداها تقليد شجريان در آثارش از خوانندگاني همچون گلپايگاني مشهود و آشكارمي باشد. افت وخيزهاي صدا، تحريرها و حتي نحوه تلفيق شعر با موسيقي. دراين مرحله تكنيك ونيز احساس خواننده نيمه مطلوب مي باشد.

مرحله دوم: مرحله اي كه خواننده به درك نسبي از صداي خود مي رسد . يعني شجريان صداي خو د را مي شنود ، دراين مرحله جديت ، آموزشهاي مداوم و صحيح تمرين هاي طاقت فرسا ، شجريان را براي رسيدن به حد مطلوب يك خواننده توانا ياري مي رساند.به واقع در اين مرحله تكنيك اجرايي اين خواننده دراوج است. اين تكنيكها تا قبل ازاودرتاريخ موسيقي ايراني تقريبا و تحقيقا وجود نداشته ومی توان از آن به عنوان خلاقیت شخصی (Self creativity)   نام برد  .

در ملاقاتي كه شخصا با ايشان داشتم استاد به اين مطلب معترف بود كه بدون در دست داشتن الگويي مناسب نه تنهابراساس يافته هاي شخصي به خلق اين تكنيكها نائل ميشوند، بلكه با تحقيقي سطحي در آثار قدما مي توان به تاييد حرفهاي شجريان رسيد. آوازهاي طاهرزاده، اقبال آذر، ظلي و استاد بنان، هر كدام به نوبه خود افت وخيزها و يا نارسايي هايي دارد كه اين نارسايي در شجريان در دوره دوم به حداقل ميرسد.لحن رسا، تلفيق صحيح شعر و موسيقي، تحريرهاي بجا و استوار و ورود و فرودي كاملا حساب شده. در كنار همه اينها بافت رنج صداي شجريان علت اصلي بوده است. او خوانند ه اي است كه در اين دوره از همه ظرفيت هاي صدايي خود از بم تا زير به نحو مطلوب استفا ده مي كند. گوش حساس، ذهني خلاق و ملود ي پرداز و صدايي رسا كه همه بر مطلوبيت هنر اين هنرمند ياري رسانده اند. در آواز شجريان در دوره دوم اثري از فالشي نيست و اين نشا ن دهنده گوش حساس این خواننده است. اين دوره به نظر من از سال 55 با اجراي "نوا" شروع و تا سال 61 ، 62 با اجراي آثار چاووش به اتمام مي رسد. همكاري هنرمندان جوان و خوش فكر گروه شيدا و چاووش و در راس آنها استا د محمدرضا لطفي در بالا بردن ارزش هنري صداي شجريان غيرقابل انكار است. لطفي با شناخت صحيح از صداي اين خواننده به بارور كردن زواياي پنهان اين صدا همت گماشت.اجراي بي نظير آوازها و تصانيف قديمي يا ساخته شده توسط لطفي شأن و اعتبار صداي شجريان را نز د خاص و عام هويدا كرد.

مرحله سوم:  دوره اعتلاي تكنيك و محتوا، اين دوره اوج اعتلاي هنري استاد شجريان است. در اين آثار ديگر شجريان در قيد و بند رديف و گوشه يا نشان دادن تكنيك صدايش نيست، تسلط و خلاقيتش او را مي كشد به هر جا كه ميل اوست. او در آثارش بي پروا به فتح قله هاي ناشناخته در عرصه خوانندگي مي رسد. بايد گفت او خود رديفي جديد در آواز ايراني خلق مي كند. در هر دستگاهي كه مي خواند، ريشه هايش در سنت است اما شاخه هايي ملون و خيره كننده از نوآوري را ارائه مي دهد.

متن مصاحبه استاد شجریان با بی بی سی

متن مصاحبه رادیو بی بی سی با استاد شجریان که پیشتر صورت گرفته است . انتقادات وی به صدا و سیما همچنان با بی توجهی رسانه ملی همراه است.

 

موقعيت آواز سنتی را در حال حاضر چگونه می بينيد؟

امروزه پيشرفت تکنولوژی سنت ها را زير فشار قرار داده، به گونه ای که باعث تغيير آنها شده است. همان طور که شيوه زندگی تغيير کرده، سنت های موسيقی هم دچار تغيير و تحول خواهند شد.

يعنی به نظر شما موسيقی آوازی ايران از بين می رود؟

نه، هرگز از بين نخواهد رفت، اما ترديد دارم که بتواند به رشد و شکوفايی خود ادامه دهد. ما در صد سال گذشته هنرمندان بزرگی داشتيم که فکر نمی کنم هنرمندان نسل امروز بتوانند خود را به پای آنها برسانند. شايد يکی دو نفر از آنها در آينده بسيار بدرخشند، و البته همين هم برای ادامه رشد موسيقی آوازی ما کافی است.

به آينده چه کسانی در اين هنر اميد داريد؟

از کلاس های موسيقی شاگردان بسيار بااستعدادی بيرون آمده اند، که فقط با رشد آنها در آينده می توان راجع به آنها اظهار نظر کرد. چون اين راه پرمخاطره ای است و بايد ديد که تا چه حد پايداری نشان می دهند و راه موسيقی آوازی را ادامه می دهند. از هنرمندانی که نزد من دوره ديده اند و دوره عالی را هم گذرانده اند، می توانم از آقايان جهاندار و کرامتی و شفيعی و رفعتی و نوربخش نام ببرم. پسر خودم همايون هم هست که در حال ادامه آموزش است. اينها کسانی اند که شيوه مرا دنبال کرده اند.

به نظر برخی از خوانندگان کارهای شما در دهه ۱۳۶۰ و پيش از آن رنگ و بوی ديگری داشت که برای دوستاران موسيقی جالب تر بود. نظر خودتان چيست؟ آيا سبک کارهای شما در سال های اخير تغيير کرده؟

طبيعی است که کار تغيير می کند، اما داوری درباره آن به ذوق و سليقه مردم بستگی دارد. عده ای ممکن است کارهای قبلی تر، يعنی مال دهه ۱۳۵۰ را بيشتر بپسندند. اين قضاوت ها از پسند شخصی پيروی می کند و با معيارها و ضوابط هنری همراه نيست.

آيا شما به موسيقی پاپ علاقه منديد؟ آيا حاضريد هنر خود را به اين قالب موسيقی نزديک کنيد؟

من به اين نوع موسيقی، که هيچ ماهيت ايرانی ندارد، علاقه ای ندارم. نوع موسيقی پاپ يا موسيقی مردم پسندی که اينجا رواج پيدا کرده، ماهيت مردمی ندارد و همان موسيقی غربی است که توسط خوانندگان خارج از کشور اجرا می شود و صدا و سيما هم به نام موسيقی پاپ ايرانی آن را پخش می کند. تلاش ما اين بوده که در بستر موسيقی اصيل ايرانی حرکت کنيم و از اين اصالت ها در موسيقی دفاع کنيم.

آيا ظرفيت موسيقی ايرانی از اين که می شناسيم بيشتر است؟

بله، ما حتی يک صدم ظرفيت های موسيقی ايرانی را نتوانسته ايم عرضه کنيم. پيشرفت و خلاقيت در اين موسيقی موقعی امکان پذير است که هنرمندانی باشند که بتوانند اين امکانات را رشد بدهند. هنر يک زبان است، بايد هنرمندانی باشند که بتوانند اين زبان را به کار بگيرند و در آن به خلاقيت و آفرينش دست بزنند. همانطور که رشد زبان ادبی به فعاليت شاعر و نويسنده بستگی دارد، در موسيقی هم بايد آهنگسازانی بيايند که بتوانند اين هنر را به سوی رشد و ترقی ببرند. خوانندگان و تک نوازان هم در کنار خلاقيت آهنگسازان می توانند رشد کنند. ظهور آهنگسازان خوب، می تواند هنر موسيقی را متحول کند. ما در صد سال اخير آهنگسازان بزرگی داشتيم مانند عارف و شيدا و سپس مرتضی محجوبی، و پس از آنها کسانی مانند تجويدی و همايون خرم آمدند. امروزه نسل جوان تری داريم که چهره های برجسته اش عليزاده و لطفی و مشکاتيان و ديگران هستند. به هرحال هر آهنگسازی هنر خود را در چارچوب شرايط زمانی ارائه می دهد.

شما در سالهای اخير از سياست صداوسيما در عرضه موسيقی انتقاد داشتيد. شما همچنين به خاطر نارسايی سالنهای کنسرت، از اجرای برنامه های موسيقی در ايران خودداری کرديد. اشکال اصلی عرضه موسيقی سنتی را در چه می بينيد؟ آيا قصد نداريد برای مردم ايران کنسرت بگذاريد؟

وقتی برنامه های ما با اقبال عمومی روبرو می شود، با مزاحمت روبرو می شود. دولتمردان جمهوری اسلامی مايل نيستند که مردم برای يک برنامه موسيقی اجتماع کنند. به يک برنامه موسيقی يا مجوز نمی دهند، يا در جريان برگزاری آن کارشکنی می کنند و اشکالاتی به وجود می آورند که اجرای درست برنامه را مانع می گردد. يک برنامه موسيقی به فضای تفاهم و آرامش نياز دارد. در يک جو مسموم نمی توان موسيقی اجرا کرد. در مورد صداو سيما هم بايد بگويم که اگر اين رسانه در خدمت مردم بود حتماً با آن همکاری می کردم. اما از آنجا که صداو سيمای جمهوری اسلامی تنها يک تفکر خاص دولتی را تبليغ می کند، من نمی توانم با يک رسانه تبليغاتی، صرف نظر از سمت و سوی آن، همکاری داشته باشم.

باز تأکيد می کنم که من هميشه مايل بوده ام رابطه ای نزديک با مردم داشته باشم. اگر در ايران کنسرت نمی گذاريم، حتما موانعی وجود دارد و از اين بابت بسيار متأسفم. من به اين رابطه نياز دارم و تنها به خاطر شرايط ناهموار است که از اين رابطه محروم شده ايم. هميشه تلاش کرده ام که با شيوه های ديگری غير از کنسرت بتوانيم رابطه ای زنده با مردم داشته باشيم.

 

يعنی به نظر شما موسيقی آوازی ايران از بين می رود؟

نه، هرگز از بين نخواهد رفت، اما ترديد دارم که بتواند به رشد و شکوفايی خود ادامه دهد. ما در صد سال گذشته هنرمندان بزرگی داشتيم که فکر نمی کنم هنرمندان نسل امروز بتوانند خود را به پای آنها برسانند. شايد يکی دو نفر از آنها در آينده بسيار بدرخشند، و البته همين هم برای ادامه رشد موسيقی آوازی ما کافی است.

 

به آينده چه کسانی در اين هنر اميد داريد؟

از کلاس های موسيقی شاگردان بسيار بااستعدادی بيرون آمده اند، که فقط با رشد آنها در آينده می توان راجع به آنها اظهار نظر کرد. چون اين راه پرمخاطره ای است و بايد ديد که تا چه حد پايداری نشان می دهند و راه موسيقی آوازی را ادامه می دهند. از هنرمندانی که نزد من دوره ديده اند و دوره عالی را هم گذرانده اند، می توانم از آقايان جهاندار و کرامتی و شفيعی و رفعتی و نوربخش نام ببرم. پسر خودم همايون هم هست که در حال ادامه آموزش است. اينها کسانی اند که شيوه مرا دنبال کرده اند.

به نظر برخی از خوانندگان کارهای شما در دهه ۱۳۶۰ و پيش از آن رنگ و بوی ديگری داشت که برای دوستاران موسيقی جالب تر بود. نظر خودتان چيست؟ آيا سبک کارهای شما در سال های اخير تغيير کرده؟

طبيعی است که کار تغيير می کند، اما داوری درباره آن به ذوق و سليقه مردم بستگی دارد. عده ای ممکن است کارهای قبلی تر، يعنی مال دهه ۱۳۵۰ را بيشتر بپسندند. اين قضاوت ها از پسند شخصی پيروی می کند و با معيارها و ضوابط هنری همراه نيست.

 

آيا شما به موسيقی پاپ علاقه منديد؟ آيا حاضريد هنر خود را به اين قالب موسيقی نزديک کنيد؟

من به اين نوع موسيقی، که هيچ ماهيت ايرانی ندارد، علاقه ای ندارم. نوع موسيقی پاپ يا موسيقی مردم پسندی که اينجا رواج پيدا کرده، ماهيت مردمی ندارد و همان موسيقی غربی است که توسط خوانندگان خارج از کشور اجرا می شود و صدا و سيما هم به نام موسيقی پاپ ايرانی آن را پخش می کند. تلاش ما اين بوده که در بستر موسيقی اصيل ايرانی حرکت کنيم و از اين اصالت ها در موسيقی دفاع کنيم.

 

آيا ظرفيت موسيقی ايرانی از اين که می شناسيم بيشتر است؟

بله، ما حتی يک صدم ظرفيت های موسيقی ايرانی را نتوانسته ايم عرضه کنيم. پيشرفت و خلاقيت در اين موسيقی موقعی امکان پذير است که هنرمندانی باشند که بتوانند اين امکانات را رشد بدهند. هنر يک زبان است، بايد هنرمندانی باشند که بتوانند اين زبان را به کار بگيرند و در آن به خلاقيت و آفرينش دست بزنند. همانطور که رشد زبان ادبی به فعاليت شاعر و نويسنده بستگی دارد، در موسيقی هم بايد آهنگسازانی بيايند که بتوانند اين هنر را به سوی رشد و ترقی ببرند. خوانندگان و تک نوازان هم در کنار خلاقيت آهنگسازان می توانند رشد کنند. ظهور آهنگسازان خوب، می تواند هنر موسيقی را متحول کند. ما در صد سال اخير آهنگسازان بزرگی داشتيم مانند عارف و شيدا و سپس مرتضی محجوبی، و پس از آنها کسانی مانند تجويدی و همايون خرم آمدند. امروزه نسل جوان تری داريم که چهره های برجسته اش عليزاده و لطفی و مشکاتيان و ديگران هستند. به هرحال هر آهنگسازی هنر خود را در چارچوب شرايط زمانی ارائه می دهد.

 

شما در سالهای اخير از سياست صداوسيما در عرضه موسيقی انتقاد داشتيد. شما همچنين به خاطر نارسايی سالنهای کنسرت، از اجرای برنامه های موسيقی در ايران خودداری کرديد. اشکال اصلی عرضه موسيقی سنتی را در چه می بينيد؟ آيا قصد نداريد برای مردم ايران کنسرت بگذاريد؟

وقتی برنامه های ما با اقبال عمومی روبرو می شود، با مزاحمت روبرو می شود. دولتمردان جمهوری اسلامی مايل نيستند که مردم برای يک برنامه موسيقی اجتماع کنند. به يک برنامه موسيقی يا مجوز نمی دهند، يا در جريان برگزاری آن کارشکنی می کنند و اشکالاتی به وجود می آورند که اجرای درست برنامه را مانع می گردد. يک برنامه موسيقی به فضای تفاهم و آرامش نياز دارد. در يک جو مسموم نمی توان موسيقی اجرا کرد. در مورد صداو سيما هم بايد بگويم که اگر اين رسانه در خدمت مردم بود حتماً با آن همکاری می کردم. اما از آنجا که صداو سيمای جمهوری اسلامی تنها يک تفکر خاص دولتی را تبليغ می کند، من نمی توانم با يک رسانه تبليغاتی، صرف نظر از سمت و سوی آن، همکاری داشته باشم.

باز تأکيد می کنم که من هميشه مايل بوده ام رابطه ای نزديک با مردم داشته باشم. اگر در ايران کنسرت نمی گذاريم، حتما موانعی وجود دارد و از اين بابت بسيار متأسفم. من به اين رابطه نياز دارم و تنها به خاطر شرايط ناهموار است که از اين رابطه محروم شده ايم. هميشه تلاش کرده ام که با شيوه های ديگری غير از کنسرت بتوانيم رابطه ای زنده با مردم داشته باشيم.