نقد یک خطاط در زمینه موسیقی ارزشی ندارد / در قزوین مرغ همسایه غاز است !

گفتگو : حسین آذربایجانی
فرشید، فرزند میانی خانواده هنرمند کاکاوند است؛ نوازنده تنبور که به همراه دو برادرش، رشید و وحید کاکاوند، از فعال ترین هنرمندان موسیقی استان است و ماه گذشته علاقمندان موسیقی شهر را مهمان کنسرت گروه یادگار کرد.آوای تنبور نوازان یادگار در قزوین، یاد اسطوره ای " تنبور نوازان شمس " را زنده کرد و آرزوی تبدیل " یادگار " به " شمس " را در دلهای جوانان روشن که سرپرست گروه نیز با شور و حالی وصف ناپذیر به ما قول داد در راه برآوردن این خواسته از جان مایه گذارد.
فرشید کاکاوند، سرپرست گروه تنبورنوازان یادگار، از سال ۷۵ آموزش نوازندگی ساز تخصصی اش را نزد یکی از بزرگان موسیقی استان، سید کمال رضایی، آغاز کرد و بین سالهای ۷۷-۷۸ به مدت یک سال نزد نوربخش طاهریان مقام های تنبور را فرا گرفت.
» فكر تشكیل گروه تنبورنوازان یادگار از كی شروع شد؟
بنا بر اعتقادات خاص من، تنبور برایم ساز مقدسی است و همیشه تلاشم این بوده كه جایگاه خاصی برای این ساز در نظر گرفته شود. تازه شاید خیلی دیر این كار را كرده باشم؛ ولی باید شرایط دست به دست هم بدهد تا اتفاقی رخ دهد. این شرایط برای ما از سال گذشته دست به هم داد تا كار را شروع كنیم و اولین میوهاش كنسرت اخیر گروه یادگار بود.
» استقبال مردم چطور بود؟
بعد از اتمام برنامه، از واکنش های مردم می توان فهمید که شما چکاره بوده اید؛ واکنش مردم بعد از کنسرت به من نشان داد که کارم اثرگذار بوده و از آن راضی هستم. شکر خدا توانستیم آن چیزی را که هست نشان دهیم.
» مسوولان میگویند از هر برنامهای برای موسیقی حمایت میكنیم. حمایتهایی كه از كنسرت شما شد راضی کننده بود؟
از تك تك دوستانی كه كنسرت میدهند و دنبال مجوز میروند بپرسید؛ همه از ارشاد و انجمن موسیقی گلایههایی دارند. شخص خاصی مد نظر نیست و شاید به خاطر نظاماداری باشد؛ ولی به نظر بچههای موسیقی، بعضی از خواستهای مسوولان ،زیادهخواهی است. من نوعی برای گرفتن مجوز باید از ۷ خوان رستم عبور كنم؛ باید سی دی بدهیم، سی دی باید تصویری باشد و ... شاید هیچ وقت این مهم را مد نظر قرار ندهند كه ارایه دهنده كنسرت كیست و چه سابقهای دارد. اگر این كار را بكنند شاید خیلی از این مراحل دیگر نیاز نباشد؛ مثلاً اینكه هر بار حراست ببیند یا خیلی چیزهای دیگر.
» آنها هم میگویند مراحل اداری و روال كار این است.
نمیدانم چرا این "روال كار" فقط در شهر ما این گونه است؟ حمایت از هنرمندان در حرف خیلی خوب است؛ همه در حرف ما را حمایت میكنند، كنسرت بخواهیم، راحت مجوز میدهند و ... ولی در عمل چیز دیگری میبینیم. ما حداقل ۸-۷ ماه الی یك سال وقت میگذاریم تا یك ساعت اجرا داشته باشیم؛ یعنی ۳ شب و ۳ تا یك ساعت. اولین مشكلی كه روبروی ماست نداشتن سالن مناسب است. دوم، سیستم صوتی مناسب نداریم. سیستم صوتی مورد استفاده ما همان چیزی است كه معمولاً در سخنرانیها و جشنها استفاده میشود. چه كسی باید اینها را تامین كند؟ خود بچههای موسیقی؟ با چه بودجهای؟ در حرف همه حمایت میكنند؛ اما وقتی وارد عمل شدی، میبینی هیچ حمایتی نیست.
» یعنی هیچ حمایتی از موسیقی نمی شود؟
ارشاد وقت حرف زدن میگوید: حمایت كافی از هنرمندان داریم؛ ولی این نیست. من كه از سال ۷۵ به مدت ۱۳ سال است در عرصه موسیقی استان كار میكنم، چرا نباید بیمه باشم؟ من و برادرانم كه از فعالترین هنرمندان موسیقی شهر هستیم، كارت هویت شغلی نداریم تا اگر جایی پرسیدند: شما چه كارهاید، بتوانیم ارایه دهیم؛چه برسد به آنهایی كه كمتر فعال هستند. وقتی با سابقه ۵ سال تدریس در ارشاد برای گرفتن وام معرفی نامه میخواهی، ارشاد این معرفی نامه را به تو نمیدهد. اینها چالشهای مادی و منزلتی است كه هنرمندان موسیقی شهرمان دارند و كسی نیست كه به این دردها توجه كند. پیش تر گفته بودند، برای یک کنسرت مبلغ ۶۰۰ هزار تومان کمک می کنند؛ ولی برای ما بعد از هزار مصیبت تنها هزینه سیستم صوتی را دادند که آن هم کمتر از اینها بود.
» همزمان با كنسرت شما، آقای مدرس هم كنسرتی در استان داشت. نظر شما در مورد این همزمانی چیست؟
متاسفانه مسوولان به جای حمایت از گروههای بومی مثل یادگار، همزمان با كنسرت گروههای بومی به گروههای تهرانی مجوز میدهند. مگر قزوین چقدر جمعیت مشتاق كنسرت دارد كه اینطور آنها را نصف كنیم؟ درست است كه برنامه آنها در زیباشهربود؛ اما آنها هم به امید تماشاچیان قزوین آمده بودند. چه كسی در ارشاد از مدرس سی دی تصویری خواست؟ ولی از ما...
» یعنی می خواهید بگویید از نظر مسوولان موسیقی استان، مرغ همسایه غاز است؟
کاملا؛ من تمام حرفم همین است. واقعا از اعطای مجوز به کنسرت آقای مدرس ناراحت نیستم و دوست دارم هر هفته در شهرم کنسرت برگزار شود. مشکل من اینجاست که چرا همزمان با گروه من؟ چرا این مهم نادیده گرفته می شود که "یادگار" یک گروه بومی است با امکاناتی در حد صفر؛ ولی یک گروه از تهران با امکانات آنچنانی می آید و همزمان با گروه من به آن مجوز می دهند. مسوولان توجه ندارند که فرهنگ استان را گروههای بومی خواهند ساخت، نه گروههای مهمان. اگر می خواستند به آن گروه مجوز بدهند، حداقل به من اعلام می کردند تا کارم را یک هفته به تعویق بیندازم. نه اینکه ابتدا بگویند "مطمئن باش به این گروه مجوز داده نمی شود و فعالیتت را شروع کن". ما همه کارها را کرده بودیم و بعد چاپ پوستر و تعیین تاریخ اجرا تازه خبر دادند گروه مدرس نیز همزمان با گروه ما...
» بیطرفانه بگویید آقای مدرس در رده بندی موسیقی كشور، كجا قرار میگیرد؟
ایشان یك بار در مصاحبهای تلویزیونی گفته بود شاگرد مرحوم سروستانی است؛ ولی از دید بنده كه شاید هم دلم پر باشد، این دلیل نمیشود ایشان را دارای شخصیت موسیقایی دانست. داشتن صدای خوب دلیل براین نیست كه شما در زمینه موسیقی موفق باشید.
» همانطور كه داشتن ساز خوب، دلیل برنوازنده بودن آدم نیست؟
دقیقاً همینطور است. یك ساز خوب هیچ وقت یك آدم عادی را نوازنده خوب جلوه نمیدهد.
» یكی از انتقاداتی كه به كنسرت اخیر شما وارد بود، نداشتن افراد متخصص در زمینههای مرتبط، از جمله صدا برداری و نورپردازی بود. گروه اجرای نسبتاً خوبی داشت؛ اما صدای سالن اصلاً مطلوب نبود.
ما مجبوریم سالن كتابخانه امام خمینی را بگیریم؛ چون میدانیم آخر سر پولی نمیماند كه بخواهیم كرایه سالن بدهیم. سالن كتابخانه را هم ارشاد لطف میكند و میدهد؛ البته سالن خوب كه در قزوین اصلا نداریم. تنها یك مورد توانستیم در تشریفات خوب كار كنیم كه آن هم شماره زدن روی صندلیها بود تا نظم سالن رعایت شود. یكی دیگر از اجبارهایی كه گفتم نبود متخصص صدابرداری موسیقی است و باید با حداقلی كه هست بسازیم با علم به اینكه تمام كار ۸-۷ ماهه ما در گرو صدای خوب است.
» از پوشش خبری رسانهها درباره موسیقی قزوین راضی هستید؟
راضی نیستم. به خصوص در مورد خبری كه در نشریه حدیث در مورد كار ما چاپ شده بود. اولاً از شما و سردبیر محترم تشكر میكنم كه برای كار ما ارزش قائل شدید و همچنین همكار شما كه وقت گذاشت، حضور پیدا كرد و كار را از نزدیك دید؛ اما گروه یادگار نیازمند نقد علمی و اصولی است. میتوانستید نواقص واقعی كار ما را ببینید و براساس اصول علمی و تخصصی عملكردمان را نقد كنید. من وقتی در مورد روزنامهنگاری تخصص ندارم، نباید در این زمینه خبر تهیه كنم یا آن دوست محترم كه در زمینه موسیقی تخصص ندارد، باید خبرنگاریاش را بگذارد در زمینهای كه تخصص دارد. اگر من و گروهم را به صورت علمی و اصولی نقد كنند باعث افتخار است و در سوابق كاری خودم میتوانم آن را به جایی ارائه كنم.
» تخصص دوست ما در زمینه سینما و تئاتر است؛ اما لطف میكنید با ذکر مصداق بگویید كجای مطلب ایشان اشكال داشت؟
مثلاً در گزارشی كه چاپ شده نوشتهاند "چرا ساز كمانچه نبود" و این را یك نقص قلمداد كردهاند. من از ایشان میپرسم این را با كدام معیار علمی سنجیدهاید؟ یك نفر دیگر هم میتواند ادعا كند ساز و یولن نبود یا آكاردئون نبود. روی چه حسابی و با كدام دلیل میگویید كمانچه نبود؟ یا اینكه نوشتهاند "نوازنده دف خسته شده بود" من نمیدانم خود نوازنده این موضوع را به گزارش نویس شما گفته بود؟ یک نوازنده حرفهای كه با نیم ساعت ساز زدن خسته شود باید دورش را خط كشید، یا در جای دیگری نوشتهاند فلان قطعه "شاد بود" دقت داشته باشید عروسی نیست، كنسرت موسیقی است و استعمال چنین لفظی بیاطلاعی نویسنده از موسیقی را میرساند. تنها نقصی كه در آن خبر به درستی اشاره شده بود، تاخیر شروع كنسرت بود. آن هم وقتی همه مشكلات سالن دست به دست هم میدهند، سرپرست گروه مجبور میشود به خاطر ارایه بهتر، كار را دیرتر شروع كند. ما داریم در عصر اطلاعات زندگی میكنیم كه به راحتی از طریق اینترنت و خیلی چیزهای دیگر میتوان به اطلاعات دست یافت. كسی كه میخواهد از موسیقی قزوین اطلاعاتی بگیرد، لازم نیست به شهر ما سفر كند؛ در اینترنت جستجو میكند و به سایت نشریه حدیث میرود. وقتی چنین نقدی را بر یك كنسرت ببینند، درباره كنسرت و اصلا وضعیت موسیقی این شهر چه فكری میكنند؟ چنین نقدهای ضعیفی است كه باعث میشود برخی گروهها با نگاه كاسبكارانه پایشان به قزوین باز شود.
» منظورتان گروه آقای مدرس است؟
بله. وقتی میبینند منتقد موسیقی این شهر اینقدر سواد موسیقیایی دارد، میگوید سطح موسیقی شهر قزوین همین قدر است. چنین گروههای ضعیفی به قزوین میآیند و خرابكاریهایی میكنند كه درست كردنش گریبانگیر ما گروههای بومی میشود. کارهایی می بینیم که به اسم تمام موسیقی و تمام هنرمندان تمام میشود. چرا آقای مدرس به خودش اجازه نمیدهد در سالنهای معتبر تهران كنسرت بگذارد؟
» معلوم است؛ سالنهای معتبر تهران مثل تالار وحدت هركسی را راه نمیدهند. بگذریم، به نقدهای "غیرعالمانه" اشاره كردید. اخیرا یكی از شاعران استان، نامه سرگشادهای خطاب به محمدرضا شجریان در كیهان چاپ كرده است. نظر شما در این رابطه چیست؟
اگر همان ناسزانامهای باشد كه من دیدهام، به عنوان یك نوازنده و آهنگساز فقط یك جمله میتوانم بگویم و آن اینكه ایشان فقط بر مبنای سلایق شخصی آن را نوشتهاند. معمولاً ذائقه كوكاكولا پسند، خیلی سخت میتواند آب خنك را قبول كند. من به جرات میگویم استاد شجریان سلطان بیبدیل آواز ایران است. نقدهای غیر تخصصی ارزش پرداختن ندارد. بهترین نقدها آن است كه در حیطه تخصصی خودش باشد؛ یعنی نقد یک خطاط در زمینه موسیقی همان قدر ارزش دارد که نقد یک آهنگساز در زمینه خطاطی یا سینما؛ من حق دارم فقط در زمینه موسیقی نظر بدهم.
» در زمینه تبلیغات کنسرت اخیرتان چرا ضعیف عمل كردید؟
ما ۵۰۰ هزار تومان هزینه پوستر كردیم و خود بچههای گروه یك هفته تمام پوستر چسباندند؛ ولی یك ساعت بیشتر روی دیوار نماند و بلافاصله روی آن پوسترهای دیگر چسبانده میشد. پنجاه شركت تبلیغاتی هست كه روی پوستر شما پوستر میزنند. به یك روزنامه هم مراجعه كردیم كه برای تبلیغات پول زیادی از ما گرفت.
» مشکلات عجیبی داشته اید.
مشكلات جالبی هم داشتیم؛ یکی این بود كه حتی برخی افراد كه در هنر و موسیقی حرفی برای گفتن دارند، میگفتند بهتر است این كنسرت به دلیل وقایع بعد از انتخابات لغو شود. چرا كنسرت لغو شود؟ چرا سینماها و آموزشگاههای موسیقی به مدت یك ماه تعطیل نشوند؟ مشکل دیگر اینكه از میان ۸۰۰ نفر تماشاچی این ۳ شب اجرای ما، به اندازه انگشتان دست از اهالی موسیقی استان در میان جمعیت دیده شدند. نمی دانم چرا خود بچه های موسیقی از موسیقی شهر حمایت نمیكنند؟
» در میان بچه های گروه، نوازندگان تنبور کم سن و سالی دیده می شدند. اینها شاگردان خود شما بودند؟
۷-۸ نفرشان از شاگردان خودم بودند که تنها ۲-۳ نفرشان از ابتدا با من کار کرده اند. اغلب جای دیگری شروع کرده و بعد پیش من آمده بودند. از شاگردان خودم بچه هایی متولد ۶۹ یا ۷۲ و... داشتیم که کاملا گیرا و دلنشین ساز می زنند.
» گروه تنبور نوازان یادگار از نظر شكل و محتوا در قزوین كار تازهای بود. آیا میتوانیم منتظر گروهی مثل "تنبورنوازان شمس" باشیم؟
این گروه اولین نبود. پیشتر هم در سال ۷۷ اولین كنسرتی كه خود من رسماً با گروه آقای رضایی داشتم، گروه تنبور نوازی بود؛ اما به دلایلی پیگیری نشد. تمام سعی ما بر این است كه ادامه بدهیم و داریم رایزنیهایی میكنیم كه این كنسرت در شهرهای مختلف هم اجرا شود. بعضی شهرها برای اجرا از ما دعوت كردهاند. وقتی شما در مقابل افكار عمومی چنین انتظاری را از ما مطرح میكنید مسلماً تلاشمان برای پاسخ در خور به این انتظارات افزونتر خواهد شد.
» نظرتان درباره ی سطح حرفه ای نوازنده های جوان قزوین چیست؟ با این نوازندگان می شود به چنین قله ای رسید؟
یکی از مشكلات موسیقی قزوین این است كه خیلی از بچهها غوره نشده مویز میشوند و میگویند "من دیگر با گروههای بومی قزوین كار نمیكنم، فقط با تهران كار میكنم." در صورتی كه این نیست. خیلی از گروههایی كه در تهران كار میكنند از لحاظ تخصصی و سطح حرفه ای كار به گرد پای گروههای قزوین هم نمیرسند.
» و حرف آخر؟
اینکه چطور از شرمندگی اعضای گروه بیرون بیایی؟ من نوازنده داشتم که ۸ ماه تمام در گرما و سرما، برف و باران از هشتگرد حداقل هفته ای ۲ جلسه برای تمرین آمد. خودمان را گول نمی زنیم. همه در یک سطح زندگی هستیم. این بنده خدا هم کرایه راه داده و هم وقت گذاشته؛ آخرش که چه؟ شکر خدا هیچ کدام از این ارگان های متولی فرهنگ و هنر "ندار" نیستند. من چطور باید به روی اعضای گروهم نگاه کنم که هیچ انتظاری نداشتند و هیچ وقت تنهایم نگذاشتند؟ ولی من سرپرست گروهم و پیش خودم وجدانی دارم. چطور باید این زحمات را جبران کنم؟ این فقط عشق است که بچه های بومی قزوین را متمایز می کند از افرادی که بخاطر درآمدهای آنچنانی می آیند و در این شهر کنسرت می دهند.
یک سوال از تمام مخاطبان و به ویژه مسوولان محترم دارم: اینکه ما برای کنسرت یادگار ۸ ماه تمام کار کردیم و خون دل خوردیم. جایی که گرفتن مجوز کنسرت گذر از ۷ خوان رستم است، کدام آدم عاقل ۸ ماه اینطور کار می کند با علم به اینکه هیچ چیزی گیرش نمی آید. منظورم مالی نیست. خیلی چیزهای دیگر. شما می روی و با این همه مصیبت یک کنسرت برگزار می کنی. بعد هم می روی در خانه ات می نشینی؛ همین!



